loading...
پـورتـال خوانـدنی ها , سبک زندگی ,علمی و پزشکی , مذهبی ,گالری عکس هنرمندان, پرتال تفریحی
erfan بازدید : 459 چهارشنبه 26 آذر 1393 نظرات (0)

 

آموزش تکست نویس توسط بهرام


متن های مورد نیاز برای موسیقی رپ به دو دسته کلی تقسیم میشن: 1-شعر 2- شر !!!

 

شعر در تعریف همون جمله های زبان فارسی هست با این تفاوت که در اشعار می تونه جای عناصر جمله مثل فعل و فاعل و .. عوض بشه.و همچنین شعر وزن خاص و محسوسی داره و از کلمات هماهنگ و هم صوت در انتهای هر مصراع استفاده میشه و برای بیان موضوع اجتماعی،سیاسی،نظامی و فرهنگی و مسائل اعتراض آمیز و .. استفاده میشه!

ولی شر چیه؟!! شر در واقع همون شعره با این تفاوت که حرف "ع" رو نداره!و حرف "ع" ابتدای کلمه "عزت" هست!

این حرفی که زدم بعنی چی؟!!

می دونین که عزت یک متن رو مفهوم و معنی اون رقم می زنه.پس اگه شما شعری بگین که مفهوم خاص و تاثیرگذاری نداشته باشه در واقع شعر نگفتین بلکه شر گفتین.

از هر دو نوع متن هم در رپ فارس استفاده میشه و در هر دو نوع سبک متن هم میشه از فحش استفاده کرد.ولی در شعر کمتره!

با این توضیح که اگه شما شعری بگین که عزت داشته باشه هیچ وقت اونو به مسخره نمی گیرن و یا ضدش نمی خونن!

در واقع کسی که شر میگه یعنی آماده هرگونه عکس العمل از مخاطب خواهد بود.

من اصلا نمی خوام ارزش شر گفتن رو بیارم پایین.چون هم خودم چندتا از آهنگام اینجوریه.هم خیلی از دوستان دیگه.فقط دارم مقایسه می کنم!

برای مثال چند بیتی رو از هر دو سبک انتخاب می کنم که منظور رو بفهمین:

اگه با سامان ویلی تیریپ کل داری

پس داری به جهنم بلیط مجانی

حواستون باشه دفعه بعد که قصه می گین

تو قصه هاتون نباشه دیگه اسم ویلی

"این 2 بیت نمونه بارز از شر در ادبیات رپ فارس هست.که زدبازی واقعا در این سبک استاده!

البته شر هم مفهوم داره.ولی از نظر بار مفهومی نسبت به شعر در درجه پایین تری قرار گرفته!"

اگه الآن گربه ست یه زمانی ببر بوده

به چه هیبتی این ببر از غرب تا شرق بوده

بیا با هم به این گربه قدرت بدیم

به رسیدن به صدر جدول سرعت بدیم

"این دو بیت هم نمونه ای شعر در رپ فارس که از هیچ کس هست و مفهوم خاص و منسجمی رو دنبال می کنه.

چه مفهومی؟ همبستگی..اتحاد و یه تشبیه خیلی قشنگ هم به کار برده.

در واقع فرق بین رپرها در همین اشعاره.

اگه دوس دارین مشهور شید سعی کنید اشعارتون رو قوی کنید.البته به نظر من.

کلا در شعر کسی که حرف نو می زنه همیشه کارش می گیره.لابد می پرسین خوب چه جوری حرف نو بزنیم؟!

این مسئله ایه که خیلی از رپر ها دنبالش هستن.یعنی کلماتی که به عنوان هر عنصری در متنتون به کار می برین کلماتی باشن که در اشعار بقیه نشنیدین!

مخصوصا در قافیه هاتون خیلی دقت کنید.البته در مورد چگونگی قافیه پردازی هم به شما صحبت می کنم در دروس آینده.

درس دوم: چگونه شعرمان را شروع کنیم؟

خب در درس قبل با تفاوتهای شعر و شر در رپ فارسی آشنا شدیم و این ستون شاعری در رپ فارسی هست.

اما بشنوید از بقیه ماجرا...

مشکل خیلی از رپر ها اینه که نمی دونن چه جوری باید شعرشون رو شروع کنن.بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه می رسن که نمی تونن شعر بگن و از اونجایی که رپ رو خیلی دوس دارن( یا بهتره بگیم شهرت و خیلی دوست دارن) حاظر به ترک اون نیستن.بنابراین میدن تا کسای دیگه واسشون شعر بگن و خلاصه یه پولی هم اینجوری خرج می کنن.که اون کسایی که شاعرن هم حسابی می تیغن طرفو..کاریه که خودمم کردم و حقیقت محضه.تعارفم نداریم!

ولی این که به این مشکل دچار نشین کار سختیه:

در کار فوق حرفه ای رپ..مثلا در آمریکا یا لهستان رپرها ابتدا بر طبق یک ریتم ساختگی در ذهنشون شعری رو می گن..البته این شعر بعد ها خیلی تغییر می کنه.ولی درون مایه شعری عوض نمیشه.بعد از اینکه شعرشون رو گفتن به آهنگساز سفارش ملودی میدن که با مضمون شعرشون همخونی داشته باشه.که این همخونی بسیار بسیار مهمه.که خیلیا دقت نمی کنن.

اما در کار رپ فارس که هنوز به صورت فوق حرفه ای در نیومده آهنگساز رپ درست حسابی و حرفه ای نداریم.

شاید ساختن کارهای پاپ خیلی ساده باشه..یا مثلا کارهای تکنو.ولی کار رپ علی رغم عرف عمومی سخت تره.

ازین رو در رپ فارس معمولا آهنگهایی رو می سازن یا از اینترنت دانلود می کنن و بعد روی آهنگ شعر می گن.

البته به تازه کارهای گرامی پیشنهاد می کنم که سعی کنن برای شروع بدون آهنگ شعر بگن که قدرتشون بالاتر بره!

بگذریم..

خلاصه این ریختیه..ولی به یه چیز باید به شدت توجه داشت.و اون چیز همونیه که در بالا هم گفتم.همخونی با آهنگ!

هیچ وقت شما روی یه آهنگی که خیلی خشن و تنده و ریتم وحشی داره نمی تونی شعری بگی از مضامینی مثل عشق،مادر و یا خدا و عرفان و ...

و بر عکس هیچ وقت هم شما روی یک کاری که با پیانو یا گیتار کلاسیک ساخته شده و خیلی ملایم هست نمی تونی شعری با مضمون شاخ بازی یا پارتی و از این قبیل بگی...

البته شدنش که میشه ولی بهتر و قوی تر اینه که ریتم همخونی مناسبی داشته باشه!

بنابراین برای شروع شعر باید مراحل زیر رو رعایت کنیم:

1-آهنگی که در دست دارین رو به دقت گوش کنین.سعی کنین همه زیر و بم آهنگ رو بفهمین.بعضی آهنگها با آدم حرف می زنن.

2-با توجه به سبک آهنگ یک یا چندین عنوان به ذهنتون خواهد رسید.سعی کنین عنوانی رو انتخاب کنید که نوترین باشه و کمتر ازش بحث شده باشه.چون عناوینی که نو باشند گیرایی بیشتری دارن.مخصوصا من مسائل روز رو خیلی پیشنهاد می کنم.کاری که "یاس" در آهنگ "سی دی رو بشکن" کرد و در شبکه های ماهواره ای هم حتی پخش شد!

3-ببینین چی می خواین بگین!!حرفتون چیه.درمورد این عنوانی که انتخاب کردین چه حرفایی دارین و چه اهدافی رو دنبال می کنین.در واقع ببینین از چه موضوعی میخواین به چی برسین؟!

بذارین ساده تر بگم..با یه مثال..

مثلا اگه می خواین از مادر حرف بزنین توجه کنید که میخواین مادر رو چگونه توصیف کنین و در نهایت نتیجه حرفاتون چی خواهد بود.

بعد از طی مراحل بالا بر اساس هنر و خلاقیت خودتون یا بهتره بگم استعداد رپ در وجودتون شعرتون رو بنویسین.

سعی کنین شعرتون یکی دو بیتی مقدمه داشته باشه که کار رو بسیار قدرتمند جلوه میده.

در شعر از تشبیه ها زیاد استفاده کنین که خفن جواب میده!

بر اساس قسمتهای آهنگ و زمان بندی Vers ها شعرتون رو تنظیم کنید و سعی کنید در هر قسمت یا به نتیجه خاصی برسید و یا مخاطب رو تشنه بقیه حرفتون بکنین.

برای مثال این دو بیت رو از رضا پیشرو انتخاب کردم در ورژن اول آهنگ "رقص اندام" که رضا مخاطب رو تشنه بقیه آهنگ می کنه!! :

اوناییه که عشق دود دارن برن توی حیاط

چون دوس دارم عطرو حس کنم از روی لبات

اگه نشستین بلند شین واسه ما بزنین دست

بعد که زدین بشینین چون ورس سوم هم هست

در واقع رضا با این تیکه قصد داره مخاطب رو به قسمت سوم آهنگ دعوت کنه که حرفای جالب تری منتظرشه!

ویا این شعر از خودم در آهنگ "درد دل" که آخر قسمت اول رو به یک نتیجه ای رسوندم!

چرا تو جوونی زینت بخش دستام رد قمه ست

چرا عبادت می کنم تا که بشه سد هوس

همه حرفامو خلاصه می کنم تو یه جمله

بهرام زنده ست چون در آسمون قفله

لازم به ذکره که مثال 1 نمونه ای از شر در رپ فارس هست.و مثال 2 نمونه شعری در رپ فارسی.که نمونه اول از جمله کار های مشهور در رپ فارس هست.

خب..بعد از اینکه شعر و با رعایت مراحل فوق گفتین 3 4 دور شعرتون رو با آهنگ بخونین.

دلیل این کار اینه که وقتی کل شعر رو یه تیکه می خونین نقاطی که شعر احتمالا از انسجام کافی برخوردار نیست یا بی ربط جلوه می کنه رو تصحیح می کنین.و همچنین باعث میشه که شعرتون رو آهنگ جا بیافته و وقت ضبط مشکل نداشته باشین.

شعر رو که خوندین و تصحیح کردین کار تمومه.می تونین با تمرین بیشتر (اگه تمایل داشتین) زیر و بم شعر رو هم روی آهنگ در بیارین.یعنی مثلا بفهمین که کجای آهنگ رو باید چه ریختی خوند.که این مسئله بسیار به قدرت کارتون کمک می کنه.

اما رپ هم مثل هندسه تحلیلی یا فیزیک هالیدی حالتهای خاص داره!!

منظورم چیه؟

خیلی وقتا واسه خودم پیش میاد که دارم تو خیابون ول می گردم و یه اشعاری رو زمزمه می کنم.کاملا فالبداهه!

این کار رو کسایی بیشتر می کنن که زندگی شون با رپ آمیخته شده و همیشه در حال شعر گفتن هستن.

این رو به شما توصیه می کنم..خیلی از آهنگهای من شعراشون در خیابون گفته شدن!!یا در مواقع بیکاری.

سعی کنین تو ذهنتون مدام شعر بگین.حتی شده دری وری هم بگین اشکالی نداره.این باعث میشه یه هو به قافیه های نو و جالبی برسین.در مورد قافیه مفصل در درس آینده صحبت می کنیم.خلاصه بعد از اینکه شعری رو دراوردین که مضمونی به ذهنتون میرسه و بعد می تونین واسش آهنگ بسازین یا دانلود کنین.آهنگی مرتبط با درون مایه شعرتون!

اما حالت خاص دوم اشعار فری استایل یا همون سبک آزاد هست!این سبک در حووزه شر در رپ فارس جا می گیره.در واقع اوج شرو ور گویی ها در رپ فری استایل هست.برای فری استایل گفتن باید اهلیت داشت!یعنی باید اهلش باشید.چارتا اصطلاح در کل کلهای روزانه تون بلد باشین و به کسی اعتراض کنین.البته که این اصل فری استایل هست.بگذریم ازینکه اینروزا فری استایل مضامین خوبه دیگه رو در بر میگیره..ولی اصلش این بوده!

نکته دیگه ای که دوس دارم بگم غرب زده گیه!سعی کنین در شعرهاتون لغات فرنگی اصلا به کار نبرین.چرا؟چون به نظر من کلاس کار رپ فارسی به فارسی بودنشه.البته خیلی کلمات دخیل هستن که در زبان ما رایج شدن و در گفت و گوی روزمره مون استفاده میشن.مثل بیس یا بیت یا تکست و یا آمپ و ... که استفاده ازین ها اشکالی نداره.چون جا افتادن.ولی استفاده از کلماتی که استفاده نمیشن در زبان روزمره مون به نظر من شکل جالبی نداره.من به شخصه حتی با رپ هایی که دو زبانه خوانده میشن حال نمی کنم.هر چند خیلیا رپ فارس رو نشئت گرفته از غربزدگی می دونن به خاطر سبک پوشش ما که ایشالله بعدا بحث می کنیم.

مسئله دیگه ای که من با مدیر سایت هم مطرح کردم این "مرد" گفتناس که به نظر من باز هم شکل جالبی نداره.از نظر شخصیه بنده این یه جور تقلید کورکورانه ست.مثلا اگه غربیها میگن " Hi Bra" یا "Hi Brother" ما هم میگیم" سلام داداش" !!! . ولی اگه اونا می گن "Hey Man" یا "Hey U" ما نمی تونیم از جملاتی مثل "سلام مرد" یا " هی تو" استفاده کنیم.چون در زبان روزمره ما رایج نیست.ما در زبان روزمره مون میگیم "هی پسر" یا به جای "Hey U" می گیم "هی یابو" ( !!! ) یا چیزای دیگه.!

اینکه این حرفها رو ترد کنیم به اصلالت رپ فارس کمک خواهد کرد.(امیدوارم کسی دلگیر نشده باشه)

شاید به نظرتون این بهتر بود که درس دوم رو در مورد قافیه مطرح می کردم.ولی من این مورد رو مهمتر می دونستم.اول اسکلت رو میزنن و بعد روش کار می کنن.درسته؟

امیدوارم این درس هم مورد توجهتون قرار گرفته باشه و امیدوارم که شاهد اشعار قوی تر از نسل رپ باشیم.

درس سوم: قافیه پردازی

این درس مشکل ترین و در عین حال جذاب ترین بخش شاعری هست.

قافیه های خوشگل و تک همیشه با استقبال عظیم روبه رو میشن و این کارتون رو بترکون می کنه!

این درس واسه این سخته که 98% خلاقیت و استعداد شماست!

و اما:

در کل قافیه ها در ادبیات رپ به دو گروه کلی تقسیم میشن:

1- قافیه های ساده 2-قافیه های پیشرفته

1-قافیه های ساده: این مورد که شناخته شده هست برای همه.تو شعراتون دیدم که زیاد استفاده می کنین ولی باید بدونین که این سبک از قافیه ها اشباع شدنو باید علم رپ خودتون رو به روز کنین!

چند مورد قافیه ساده براتون مثال می زنم.ولی باید نسل قافیه رو اول بگم.

**نسل قافیه: نسل قافیه یعنی صدا و آهنگ نهایی در واژه ها که اونا رو به هم دیگه پیوند میده و قافیه میسازه!

نفهمیدی؟

باشه...الآن با مثال میگم:

بیت زیر رو از خودم انتخاب کردم که می تونین مطلب رو بفهمین:

چرا آبرو ملعبه میشه کف دست مردم چرا بعضیا محروم میشن از عطر خوش گندم

در این بیت که از آهنگ "درد دل" خودم انتخاب کردم قافیه این واژه ها هستن: مردم و گندم

مثلا نسل این قافیه ها صدای " اٌم" هست! که در پایان هر واژه به گوش میرسه!

اما چند مورد قافیه ساده.

مثلا از نسل "ان" : خفن-وطن-کفن-بدن و ...

به نمونه های ذکر شده و مشابه اینها قافیه های ساده می گن.اما برای قدرت شعر و ایجاد لذت در مخاطب باید فکرمون رو باز کنیم.

به همین دلیل گروههای رپ خون قافیه جدیدی رو بنا کردن به نام:

2- قافیه های پیشرفته: سخت ترین و در عین حال جذاب ترین بخش در قافیه هاست.

هر چی زحمت بکشی پاش ارزش داره.

اما تنها راه اینکه بخواین قافیه پیشرفته بگین خلاقیت و استعداد خود شماست!

ولی من واسه کمک به استارت زدنتون می خوام چند تا راه بهتون نشون بدم که بتونین قافیه های پیشرفته بسازین..به موارد زیر در شعرتون دقت کنید:

1- درنگ و تکیه واژه ها

2- حروف هم صدا و هم لحن

3- سبک خوندن

4- تعویض جای عناصر جمله

5- استفاده از ضمایر

6- قافیه های چندگانه

این 6مورد رو علی الحساب گفتم که یه استارتی زده باشم براتون.اما چون اینجا مخاطب من گسترده هست می خوام تک تک موارد فوق رو براتون توضیح بدم که دوستان تازه کار یا ضعیف کاملا متوجه بشن:

1-درنگ و تکیه واژه ها: تمام واژه های ادبیات فارسی روی یکی از سیلاب هاشون (هجا یا بخش) تکیه یا درنگ دارند یا به صورتی مشدد خونده میشن.مثلا کلمه "دقت" روی "ق" مشدد خونده میشه.تشدید معمولا قافیه های زیبایی می سازه.ازش می تونین خیلی استفاده کنین!در بیت زیر باز از خودم در آهنگ "پروردگار" از این سبک قافیه ساختم!(ببخشید اگه خیلی از خودم مثال می زنم.آخه نمونه ای در اشعار رپرها پیدا نکردم!)

گفتم بودن تو این دنیا واسم خفت داره گفتی زود قضاوت نکن همش حکمت داره

 

اینجا "خفت" و "حکمت" قافیه می سازن.البته در این بیت قافیه تقریبا ساده ست ولی از چند راه فوق الذکر استفاده کردم.که به نوبت توضیح میدم.

در این بیت کلمه "خفت" در واقع " خف فت" خونده میشه و هم وزن جلوه می کنه با کلمه "حکمت"..

2- حروف هم صدا و هم لحن: ای قربون این زبون باحالمون برم که انقدر گسترده ست!در ادبیات مقدس فارسی حروفی هستند که هم صدا جلوه می کنن.البته به سبک خوندنتون هم بستگی داره.برای مثال حروفی مثل "س" و "ز" خیلی از نظر صدایی به هم شبیه میشن.

بذارین برای مثال یه بیت با این روش بگم:

هر کی خواست شاخ شه باید خز باشه با کسی در افتادی که قمه تو دستاشه

قافیه این بیت: "خزباشه" و "دستاشه" که اینجا 4 قافیه داریم (قافیه چندگانه) "خز" با "دس" و "باشه" با "تاشه" !!

 

3- سبک خوندن: این مسئله بسیار حائز اهمیت هست! تهی در شعراش از این راه خیلی استفاده می کنه!شما می تونین با تغییر دادن سبک خوندن یک کلمه اون رو با کلمه بعدی قافیه کنین:

تهی در آهنگ "تشکر سرخ پوستی" بیت زیر رو در انتهای قسمت دوم می خونه:

فکر کن نداشته باشی تو با من کدورتی چون تهی معرف تره از پلنگ صورتی

(من اصلا کاری به دری وری بودن این بیت ندارم.فقط فنی بحث می کنم!)

اینجا قافیه چیه؟

"کدورتی" و "صورتی" ولی این دو واژه هم وزن نیستن!!درواقع "کدورتی" از نظر زمان تلفظ کلمه نسبت به "صورتی" بیشتر طول می کشه.

ولی این هنر خواننده ست که میاد کلمه قبل از "صورتی" یعنی "پلنگ" رو طوری به واژه بعد می چسبونه که جای خالی حس نشه!

در واقع شما قافیه رو به این صورت می شنوین: "کدورتی" و " گ صورتی"

به آقای حسین موسویان هم توصیه می کنم انقدر کارتون نگاه نکنن!!

 

4- تعویض جای عناصر جمله: آقا چه کاری از این بهتر و راحت تر؟!

اصلا تفاوت شعر و نثر اینه که شما می تونی در شعر جای ارکان جمله رو به صورا کاملا آزاد عوض کنی!

هر چند در بعضی آثار منثور فارسی هم ارکان جمله رو عوض می کنن ولی در شعر دست ما بیشتر باز هست!

خوب شعرای جوان و عزیز! یه مثال:

اینبار از زد بازی و مهراد هیدن:

مهراد هیدن که وارد میشه داره جاذبه تا بخوای تکون بخوری فکت از جاش خارجه

البته اینجا مهراد از سبک خوندن هم استفاده کرده!

اما اگه بیت رو به صورت محاوره دربیاریم به این شکل میشه: مهراد هیدن که وارد میشه جاذبه داره تا بخوای تکون بخوری فکت از جاش خارجه

می بینید که مصراع اول با اون چیزی که در آهنگ "آهنگامون خداست" از زدبازی میشنویم در محاوره تفاوت داشت!

در این مصراع مهراد جای "داره" رو با "جاذبه" عوض کرده و قافیه ساخته.که خیلی کار شاخی نیست.همه می تونن.امتحان کنین!

 

5- استفاده از ضمایر: بدون حرف اضافه با یه مثال میگم:

از تهی باز هم: آهنگ "رقص اندام1" با رضا پیشرو

 

من مدادم به چشم تراشی تو لخت وایسا جلوم تا که بکشم نقاشی تو

قافیه های اصلی این بیت "تراشی" و "نقاشی" هستن!ولی این دو کلمه نمی تونن به تنهایی با هم قافیه بسازن!

چرا؟

خب چونکه کلمه "نقاشی" روی "ق" مشدد گفته میشه که همچین چیزی در "تراشی" وجود نداره!

واسه همین شاعر میاد از ضمیر "تو" استفاده می کنه تا کمی از اثر تشدید روی "ق" در "نقاشی" کم کنه و قافیه بسازه!

می بینین..رپ کردن زیادم آسون نیست!

 

6- قافیه های چندگانه: بخش مورد علاقه من...یعنی در یک بیت بیش از 2 کلمه قافیه داشته باشیم.این کار بسیار باحالیه..حتما امتحان کنید.مثال؟ چشم:

 

بازم از تهی: ما چرا اینجاییم د واسه رقصیم سی دی رو در بیار از تو لباس شخصیم

اینجا تهی 4 تا قافیه به کار برده. "د واسه" و "لباسه" و "رقصیم" و "شخصیم"

به این میگیم قافیه چندگانه.اما کی می تونه بگه دیگه از چه ترفندی استفاده شده؟!!

بله..دقیقا درست حدس زدین( !! ) از حروف هم لحن هم استفاده کرده! حروف " ق" و "خ" تقریبا هم صدا هستن و می تونن قافیه بسازن!

دیگه؟

از سبک خوندن هم استفاده کرده! اگه آهنگ رو گوش بدین می بینین که "د واسه" و "لباسه" عین هم گفته شدن که این واقعا جذابه!ایول!

 

البته ترفندهای بسیار زیادی در قافیه های پیشرفته به چشم می خوره.

امیدوارم از این مجموعه سه درسی نهایت استفاده رو در شعراتون بکنین.

فقط یادتون باشه.شاید اولش سخت باشه ولی باور کنین همه کسانی که شما بزرگ رپ فارس می شناسینشون این کارها رو غیرارادی انجام میدن که دلیلش فقط و فقط و فقط تمرین و تمرین و تمرین هست.

با این سه درس شعرای رپتون رو دربالا ترین سطح می گین.

اما اینکه من این چیزا رو از کجا بلدم؟

خب من هم از سال 1380 که با رپ بزرگ شدم و اینها فقط و فقط تجربیاتم بود که در اختیار شما قرار دادم و هدفم فقط و فقط پیشرفت رپ فارس بود و فرهنگ سازی!

درج این دروس هم در وبلاگ و وبسایت ها هیچ مشکلی نداره.اسم منم نیاوردین نیاوردین.چون هدفم چیز دیگه ای بود!

اگه احتیاج به درس دیگه ای داشتین من رو حتما در جریان بذارین

سربلند و ایرانی باشین..یا علی

erfan بازدید : 344 شنبه 01 آذر 1393 نظرات (0)

!
Gentle and light!
Nature becomes fresh in her fragrant appearance.
Trees sprout,
Birds begin singing,
And rivers start singing the life melody…


صدای قدم هایش را می شنوم
آرام و سبک
طبیعت با عطر حضورش تازه می شود
درختان جوانه می زنند
پرنده ها نغمه خوان می شوند
و رودخانه آواز حیات سر می دهند



Yesterday's frozen and wintry nature becomes like a paradise with her pleasant breeze,
And trees forget all the cold memories on the auspicious arrival of spring.
دنیای بی روح و یخ زده ی دیروز با نسیم دلنشینش چونان بهشت می شود
و درختان تمام خاطرات سرد زمستانی را به یمن ورود بهار از یاد می برند


I was thinking;
Maybe I am just like this nature.
And until my heart is the prison of bitter memories, it won't host the spring!
My heart shook! How can I forget?
But…forgiveness in not naivety, it’s not forgetfulness…
Forgiveness is a present for our heart, to become weightless, to be peaceful & mellow.
I clean my heart from hatreds and annoyances, to welcome the spring full of affection, love and truthfulness…
Calm and light, like the spring…
با خود اندیشیدم؛
شاید من نیز همانند این طبیعتم
و قلبم تا زمانی که زندان خاطرات تلخ است، میزبان بهار نخواهد شد
دلم لرزید. چگونه فراموش کنم
اما… گذشت سادگی نیست، فراموشی نیست
بخشایش پیشکشی است برای قلب خود، که سبک شود، که آرامش یابد
دلم را از کینه ها و رنجش ها می شویم، تا با وجودی مملو از مهر و پاکی، به استقبال نوروز بیایم
سبک و آرام، چون بهار

 

erfan بازدید : 367 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)

همه چیز راجب موسیقی ایران و جهان !

لودویگ وان بتهوون (۱۸۲۷ - ۱۷۷۰)، در نظر بسیاری، تجسم والاترین حد نبوغ موسیقائی است. جایگاه بیهمتای او در موسیقی در خور قیاس با جایگاه شکسپیر در ادبیات و میکلانژ در نقاشی و پیکرهسازی است. او در بیان موسیقائی قلمروهائی تازه گشود و بر آهنگسازان سراسر سده نوزدهم تأثیری ژرف برجا گذاشت. بتهوون در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۰ در شهر بُن آلمان زاده شد. او نیز مانند باخ و موتسارت برخاسته از تباری موسیقیدان بود. پدر بزرگش، که او نیز لودویگ نام داشت، سرپرست موسیقی دربار بُن بود. پدرش یوهان، آوازخوانی تنور بود که منصبی دونپایه در دربار داشت و پسر باقریحهاش را اعجوبهای همچون موتسارت میدانست که استعدادش میتوانست سودآور نیز باشد. گفتهاند که یوهان بتهوون و یکی از دوستان موسیقیدان او، هنگامیکه دیروقت از میخانه محل به منزل میآمدند، لودویگ خردسال را از بستر بیرون کشیده و تا صبح به تمرین پیانو وامیداشتهاند. بتهوون در یازده سالگی دستیار ارگنواز دربار شد و دوازده سال داشت که چندین قطعه از آثار پیانوی او به چاپ رسید بود. در شانزده سالگی برای بداههنوازی در حضور موتسارت به وین رفت. نقل کردهاند که موتسارت با شنیدن بداههنوازی او گفته است: ”او را جدی بگیرید؛ روزی میرسد که آثارش زبانزد همه خواهد شد“ بتهوون اندکی بعد به سبب وخامت حال مادرش به بُن بازگشت. چندی نگذشت که مادر درگذشت. اندکی پس از آن، پدر که دائمالخمر شده بود از گروه آوازخوانان دربار اخراج و او در هجده سالگی سرپرست قانونی دو برادر کوچکترش شد. او که تا آن وقت در دربار ارگ و ویولا مینواخت و مسئول تصنیف و اجراء موسیقی بود، یکبار، سرپرست خانواده نیز شد. بتهوون، اندکی پیش از بیستودومین سالروز تولدش برای تحصیل موسیقی نزد هایدن بُن را به قصد وین، شهری که باقی عمرش را در آن گذراند، ترک کرد. هایدن به سال ۱۷۹۲ در اوج شهرت و چنان غرق در آهنگسازی بود که دیگر وقت و توانی برای تدریس نداشت. در نتیجه، خطاهای تمرینهای کنترپوان بتهوون از نظرش دور ماند، و بتهوون چاره آن دید که مخفیانه نزد معلمی دیگر برود (هایدن هرگز از این موضوع آگاه نشد) اشتیاق بتهوون در مطالعه دقیق کنترپوان و فوگ، آن هم پس از آفرینش آثاری عالی، نمونهای از تلاش او برای دستیابی به کمال و استادی است - تلاشی که در سراسر زندگیاش آشکار است. هفت سال نخست اقامت بتهوون در وین برایش کار طاقتفرسا، اعتماد به نفسی فزآینده، حس نیرومند فردیت و ستایش همگان را همراه داشت. معرفینامههائی که از اشراف بُن داشت، سبب راهیابی او به محافل نخبگان اجتماعی و فرهنگی این شهر موسیقی دوست شد. مردم مبهوت چیرهدستیاش در نواختن پیانو و متأثر از بداهنوازیش بودند. یکی از معاصرانش در این باره گفته است: ”او میدانست چگونه بر شنونده تأثیر بگذارد، چنانکه اغلب هنگام نوازندگی او کمتر چشمی اشکآلود نبود و بسیاری نیز هقهقکنان میگریستند؛ این همه نبود مگر از جادوی خاص بیان او“. بتهوون با اعلام اینکه هنرمند سزاوار همان اوج و منزلت اشراف است، در برابر قراردادهای اجتماعی سر به طغیان برداشت. یک بار هنگام نوازندگی در محفلی اشرافی، از صحبت کُنتی جوان به صدای بلند برآشفته شد، با عصبانیت و تندی از پشت پیانو برخاست و فریاد زد: ”برای چنین خوکی نخواهم نواخت!“ او مدتی طولانی مهمان شاهزاده کارل فونلیشنوفسکی بود، شاهزادهای که به مستخدم خصوصیش دستور داده بود تا هر گاه او و بتهوون همزمان صدایش زدند، اول به حضور بتهوون برود. اشرافزادگان بتهوون را غرق هدایای خود کردند و او با تدریس پیانو و برپائی کنسرتهای خصوصی درآمدی مناسب داشت. گرچه برخی منتقدان آثارش را ”غریب“ و ”بیش از اندازه عامض“ میخواندند، اما ناشران موسیقی در خرید آثارش تردید نمیکردند. بیستونُه ساله بود که فاجعه گریبانش را گرفت و دچار نخستین عارضههای ناشنوائی شد. پزشکان در جلوگیری از پیشرفت ناشنوائی و تسکین عذاب جسمانی و روانی او ناتوان ماندند. در ۱۸۰۱ مأیوسانه نوشت: ”دو سال است که کموبیش از هر جمعی دوری کردهام، زیرا برایم ممکن نیست که بگویم ”ناشنوا هستم“. اگر حرفهای جز این داشتم آسانتر بود، اما در حرفه من این نقص دهشتناک است“. در ۶ اکتبر ۱۸۰۲، بتهوون در هایلیگشتات اقامت داشت، روستائی در حومه وین که او تابستان را در آن عزلت گزیده بود. آن روز بتهوون در نامهای بلندبالا و دردآلود به برادرانش، که امروزه به وصیتنامه هایلیگشتات شهرت دارد، احساساتش را به بیان آورد و چنین نوشت: ”میباید به زندگیم خاتمه داده باشم - فقط هنرم بود که مرا از این کار بازداشت. آه برایم ناممکن است که دنیا را پیش از تحقق تمام آنچه حس میکنم در درون دارم، ترک کنم“.چیرگی بتهوون بر یأس و ناامیدی با دگرگونی مهمی در سبک موسیقی او همراه شد. آثاری که پس از بحران روانیش آفرید نیروئی تازه و روحی قهرمان دارند. از ۱۸۰۳ تا ۱۸۰۴ او سنفونی عظیم شماره سه، سنفونی اروئیکا، را آفرید؛ اثری که در تاریخ موسیقی نقطه عطفی بهشمار آمد. او نخست در نظر داشت این سنفونی را در بزرگذاشت ناپلئون، کنسول اول جمهوری فرانسه، بناپارت بنامد. بتهوون، ناپلئون را تجسم روح قهرمانی و مدافع اصول انقلاب فرانسه میدید. آزادی، برابری، برادری واژههائی بسیار برانگیزنده و بیانگر آرمانهای آزادیخواهانه بتهوون بودند. اما هنگامیکه دانست ناپلئون خود را امپراتور فرانسه اعلام کرده است خونش به جوش آمد و فریاد زد: ”او هم جز آدمی پیش پا افتاده نیست! حال تمام حقوق انسانی را لگدمال میکند و فقط به دنبال ارضاء جاهطلبیهایش خواهد بود. خود را از همه بالاتر خواهد دانست و استبداد پیش خواهد گرفت“ سپس بر پارتیتور چنگ زد، صفحه عنوان را که نام ناپلئون بر آن نقش بسته بود پاره کرد و بر زمین ریخت و بعدها بر صفحهای دیگر چنین نوشت: ”سنفونی قهرمانی“، ”سنفونی قهرمانی، در بزرگداشت خاطره انسانی بزرگ“.بتهوون در ۱۸۱۲ با یوهان ولفگانگ فونگوته، شاعر آلمانی که مدتها مورد ستایش او بود، دیدار کرد. او برای گوته پیانو نواخت و در هنرمند با یکدیگر قدم زدند و به صحبت پرداختند. گوته اندکی پس از این دیدار درباره بتهوون به همسرش نوشت: ”پیش از این هرگز هنرمندی با این قدرت تمرکز، چنین پُرتوش و توان و سرشار از غنای درون ندیده بودم“.به رغم چنین توصیفهائی از جانب آنها که او را میشناختند، بتهوون همچنان یک راز باقی میماند. او خود آموخته بود و آثار شکسپیر و ادبیات کلاسیک باستان را فراوان خوانده بود، اما خود آموخته بود و آثار شکسپیر و ادبیات کلاسیک باستان را فراوان خوانده بود، اما در جمع و تفریق ساده دچار مشکل میشد. او مدعی والاترین اصول اخلاقی بود، اما در برخورد با ناشران آثارش چندان پایبند اخلاق نبود. گرچه در آهنگسازی نظم و سیاقی ویژه داشت اما سر و وضعش ژولیده بود و در خانههائی بسیار آشفته و شلوغ زندگی میکرد. طی سیوپنج سال زندگی در وین، حدود چهل و پنج مرتبه محل اقامتش را تغییر داد. بتهوون بارها دلباخته زنانی، اغلب اشرافزاده شد و از آنها دل برید و هرگز نتوانست رابطهای پایدار با هیچ کدام برقرار سازد. پس از مرگ او، در میان اثاثهاش نامهای یافت شد که به بانوئی نوشته و ”محبوب جاودانه“ خطایش کرده بود. به تازگی یکی از پژوهشگران زندگی بتهوون، هویت این بانو را آشکار کرد: بانوئی از اشرافزادگان وین بهنام آنتونی برتنانو بتهوون ناگواریهای زدنگی خصوصی را در دامان طبیعت تسلا میداد. هنگام قدم زدن در ییلاقهای حومه وین، ایدههای موسیقی به سراغش میآمدند. سنفونی ششم او، سنفونی پاستورال (روستائی)، دیدهها و شنیدههایش از زندگی روستائی را تجسمی زیبا میبخشد. بتهوون هیچگاه خدمتگزار اشراف وین نبود. استقبال رزو افزون عامه از آثار موسیقی، این امکان را برایش فراهم آورد تا با فروش آثارش به ناشران، درآمدی کم و بیش مطلوب داشته باشد. منزلتش در وین چنان بود که وقتی در ۱۸۰۹ ناگزیر میخواست پذیرای منصبی خارج از اتریش شود، سه تن از نجیبزادگان برای نگاه داشتن او در وین ترتیبی ویژه پیش گرفتند. شاهزاده کینسکی، شاهزاده لوبکوویتز و آرشدوک رودولف - برادر امپراتور و شاگرد بتهوون - خود را متعهد کردند تا مقرری سالانهای به بتهوون بپردازند. تنها شرط آنان این بود که او همچنان در پایتخت اتریش بماند - و این در تاریخ موسیقی بیسابقه بود. در سال ۱۸۱۵ برادرش کاسپار درگذشت و سرپرستی کارل، پسرک نه ساله او، به بتهوون و بیوه برادرش واگذار شد. کارل خردسال، قربانی کشمکش بیمحابای آن دو بود. بتهوون پنج سال در دعاوی قانونی برای کسب حق انحصاری سرپرستی بردارزادهاش جنگید و سرانجام پیروز شد. و این ”پیروزیش برای هر سه آنها فاجعه بود. نشو و نما زیر چتر مراقبتهای عموئی مجرد، ناشنوا و عجیب به هیچ رو آسان نبود و تلاش بتهوون برای جلب محبت و همدلی پسرک، عرصه را بر او تنگتر نیز میکرد. کارل جوان قصد خودکشی کرد و بتهوون، که بیش از آن نیز سلامت متزلزلی داشت، درهم شکست. بتهون در سه سال نخست دعاوی قانونی برای سرپرستی کارل، آثار کمتری آفرید و وینیها چنین زمزمه آغاز کردند که دیگر کاری از او ساخته نیست. این پچپچهها به گوش بتهوون رسید و گفت: ”کمی صبر کنید؛ به زودی نظرشان عوض میشود!“ و چنین نیز شد. از ۱۸۱۸ به بعد، مسائل خانوادگی دیگر جلودار فوران خلاقیت او، که سبب پیدایش برخی از سترگترین آثارش شد، نبود: واپسین سوناتهای پیانو و کوارتتهای زهی، میسا سولمنیس و سنفونی نهم آثاری برآمده از ناشنوائی محض آهنگساز و نمایانگر عرصههائی نو در موسیقی بودند.
erfan بازدید : 369 شنبه 12 مهر 1393 نظرات (0)

ضرب المثل: Word of mouth
مفهوم به انگلیسی:News that travels from person to person
مفهوم به فارسی :خبرهاییكه از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود

ضرب المثل: You can’t judge a bookby its cover
مفهوم به انگلیسی:Don’t make judgments based only on appearances
مفهوم به فارسی: از روی ظاهر قضاوت نكن

ضرب المثل: Your guess is as goodas mine
مفهوم به انگلیسی:You can’t speak with certainty about something
مفهوم به فارسی :نمیتوانیدبا قاطعیت در مورد مطلبی صحبت كنید

ضرب المثل: A friend in need is afriend indeed
مفهوم به انگلیسی: a real friend is one who is supportive in times of trouble
مفهوم به فارسی : دوست واقعی کسی است که در موقع مشکلات همراه ما هست.

ضرب المثل: new broom sweeps clean
مفهوم به انگلیسی: something new and in good condition works better
مفهوم به فارسی :چیزجدید و خوب بهتر کار می کند.

ضرب المثل: A stitch in time savesnine
مفهوم به انگلیسی : little preventive maintenance can savethe need for repairs later
مفهوم به فارسی :مراقبت بیشتر باعث میشود که احتیاجی به تعمیر دوباره نباشد.

ضرب المثل: Barking up the wrongtree
مفهوم به انگلیسی: make an error; make a claim to the incorrect person
مفهوم به فارسی :درستکردن یک مشکل وخطلا برای یک نفر

ضرب المثل: First come, first served
مفهوم به انگلیسی: person who arrives first is served first
مفهوم به فارسی : هرکس زودتر آمده باشد زودتر میرود.

ضرب المثل: Tit for tat
مفهوم به انگلیسی: this for that,
مفهوم به فارسی :این برای آن
 
ضرب المثل: A Bird In The Hand Is Worth Two In The Bush
مفهوم به انگلیسی: Keep what you have and don’t be greedy for more
مفهوم به فارسی : به چیزی كه داری قانع باش

asma72 بازدید : 91 شنبه 18 مرداد 1393 نظرات (0)

<a href=اس ام اس" src="http://jokland.ir/upload/2sms/picture/post_picture/jokland-iuyt3_ce4d7d8cb252933a7deae0b30ba97712-425.jpeg">

asma72 بازدید : 480 شنبه 18 مرداد 1393 نظرات (0)
معنــــــــــــای خوشبختــــــــــــی این اســــــــت کـــــــه

دردنیــــــــــاکسی هست که بی اعتنــــــــا به نتیجــــــــــه

دوســــــــتت دارد....
dani بازدید : 474 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تو نگات شبیه شیشه

 

عشق من یه تیکه خورشید

 

عشق تو دویست و شیشه

 

من نگام دربدر تو

 

تو حواست پیش بنزه

 

کاش از اول می دونستم

 

توی چشمای تو لنزه

 

تو مال جردنی و من

 

بچه یه جای آبادم

 

آره تو end کلاسی

 

اما من خیلی بی کلاسم

 

زن من نمی شی اما

 

می ری دنبال یه حمال

 

اما چشم به رات می مونم

 

همه سالو با آبسال

 

تو شبای بی ستاره

 

مثل جنگلای دوری

 

تو موهات خیلی قشنگه

 

سرتو با چی می شوری؟

 

خوب می دونم اگه بازم

 

مانتوی گلی بپوشی

 

جلو پات نگه می داره

 

وانت میوه فروشی !!!

dani بازدید : 419 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

حرفای گریه دار نمی پسندین

 

می خواید یه جک بگم کمی بخندین

 

خوشا به حال اون که تو محلش

 

هوای عاشقی زده به کلش

 

کسی که قلبش اتصالی داره

 

می دونه عاشقی چه حالی داره

 

با اینکه سخته باز دلنشینه

 

طپش طپش وای از طپش همینه

 

عاشق شدن شیدایی داره والا

 

خاطر خواهی رسوایی داره والا

 

وقتی طرف تو کوچه پیدا می شد

 

توی دلت یه باره غوغا می شه

 

صدای قلبت اونقدر بلنده

 

که دلبرت می شنوه و می خنده

 

می خوای بگی فدات بشم الهی

 

می گی که خیلی مونده تا سه راهی

 

میخوای بگی عاشقتم عزیزم

 

می گی که من عاعا،عاعا چی چی زم

 

می خوای بگی بیام به خواستگاریت

 

می گی هوای خوبی داره ساری

 

کوزه ی ضربه دیده بی ترک نیست

 

حال طرف هم از تو بهترک نیست

 

می خواد بگه بیا به خواستگاریم

 

میگه که ما پلا ک شصت و چهاریم

 

اول عشق و عاشقی نگاهه

 

نگاه مثل آب زیر کاهه

 

بین شماها عشق و میشه فهمید

 

از توی نگاها عشقو می شه فهمید

 

عشق شما آتیش زیر دیگه

 

نگاه آدم که دروغ نمی گه

 

نگاه می گه عاشقتم به مولا

 

به قلب من خوش امدی بفرما

dani بازدید : 294 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

گفتم غم تو دارم

 

دادم نشان زبانی

 

گفتم چرا چنینی؟!

 

گفتا مگر ندانی؟

 

پرسیدمش مگر چیست؟

 

گفتا ز عاشقان نیست!

 

گفتم ولی تو عشقی!

 

گفتا بده بمن بیست

 

خندید و رو نهان کرد

 

گفتم مده عذابم

 

گفتا تو خود عذابی!

 

گفتم بیا بخوابم

 

گفتا به نیشخندی

 

بینی مرا بخوابی !

 

گفتم اسیر عشقم

 

گفتا پی جوابی؟!

 

گفتم سزایم این نیست

 

گفتا جهان چنین است

 

گفتم تو بی وفایی !

 

گفتا دل تو بشکست؟

 

گفتم نمانده قلبی

 

گفتا مگر جز این بود؟

 

گفتم تو دل شکستی

 

گفتا غمت همین بود !

ای داد از این جماعت در عاشقی چه رندند!

dani بازدید : 298 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

از جمع من تا ضرب تو

 

راهی به جز تفریق نیست . . .

 

دلخوش به مجذورم نکن

 

اینجا مگر تقسیم نیست . . .

 

به رادیکال عشق بیا

 

تا بشکند توان من . . .

 

چیزی نچرخد بهتر است

 

سینوس من  آلفای تو . . .

 

وای دو اگر عاشق شود

 

بی پرده ایکس دو می شود . . .

 

چیزی شبیه معجزه

 

با جذر ممکن می شود . . .

 

گر ایکس داری در سوال

 

جایی برای ترس نیست . . .

 

در انتهای مسئله

 

دیگر مجال بحث نیست . . .

dani بازدید : 368 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟

مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود

خر به افراط زدم ، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود

استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان

دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود

مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه

به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود

مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست

خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود

هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او

چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود

رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو

این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود

توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم

خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود
sagi1392 بازدید : 306 دوشنبه 25 فروردین 1393 نظرات (0)
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
یارانه نگیرید که دولت نگران است
یارانه نگیرید اگر چند بمیرید
در روز جزا اجر همه باغ جنان است

شخصی خواب دید هفت سبد پر در دستانش و هفت سبد خالی از دماغش آویزان است از یوزارسیف تعبیر خواست. یوزارسیف گفت وای بر شما یارانه ای که هفت سال از محمود گرفته اید حسن از دماغتان بیرون می‌کشد!!!

ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ فردی ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﺟﻬﻨﻢ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺍﮊﺩﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﺳﺮ ﻫﻤﯽ ﺑﻮﺩی ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﯽ ﻃﻠﺒﯿﺪی ﻭ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪندی! ﻭ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﻫﻤﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪی: ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺩﺭ ﻃﻮﻝﺣﯿﺎﺕ ﻣﯽ ﮔرفتندی ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﻧﺪﺍﺩندی... ﻭ ﺍﯾﻨﮏ ﺍﯾﻦ ﺍﮊﺩﻫﺎﯾﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻥ ﺍﻭ ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﻧﺪﻫﻨﺪ.(رجا نیوز)
سمیرا بازدید : 101 پنجشنبه 07 فروردین 1393 نظرات (0)

درخت غنچه براورد وبلبلان مستند

جهان جوان شد ویاران به عیش بنشستند

بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط

زبس که عا رف عامی برقص برجستند.

برامد باد صبح وبوی نوروز

بکام دوستان وبخت پیروزی

بهاری خرمست ای گل کجائی

که بینی بلبلان را ناله وسوز

سمیرا بازدید : 339 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)

نوروز در جبهه

نوروز در جبهه همیشه در میان گلوله ها با گل و بوسه توام می شد . دو رکعت نماز روی آن سجاده پاک می خواندند و آن قدر هم رزمان با هم رفیق بودند که یک دستمال سفید پیدا شود ، برای پاک کردن آن بلورهای محرمانه !

حالا نیستند و سفره های هفت سین ما پر از سرکه های فراموشی شده ...


Iran-Love-2274-7ec66b

سمیرا بازدید : 450 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (2)


عشق چیست ؟دختر ۵ ساله‌ای از برادرش پرسید :معنی عشق چیست ؟؟

برادرش جواب داد :

عشق یعنی تو هر روز شكلات من را ، از كوله پشتی مدرسه‌ام بر میداری ،

و من هر روز بازهم شكلاتم را همانجا میگذارم...


تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
نظرسنجی
بازیگر زن مورد علاقه شما ؟
آمار سایت
  • کل مطالب : 1414
  • کل نظرات : 640
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 146
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 77
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 461
  • بازدید ماه : 1,357
  • بازدید سال : 6,895
  • بازدید کلی : 2,362,333