دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
.
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
.
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
.
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
.
خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
.
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
#مهدی_فرجی
من كه از چشمان تو افتاده ام،ديگر چه سود
كل واحد هاى ترمم را بيافتم،به درك...
#على_حسنى
مرد تنهایی فرو می خورد دیشب تا سحر
بغض هایی را که هر دم در گلوش انداختی ...
#سجاد_شهیدی
خداوندا اگر جایی دلی بی تاب دلدار است
نمی دانم چطور؛اما خودت پا در میانی کن
#سید_سعید_صاحب_علم
خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست
گذاشت سرخ ترین سیب، سیب من باشد
به هرکسی که شبیه تو نیست بدبینم
اجازه هست که عشقت نصیب من باشد؟
#امید_صباغ_نو
من یک زنم و گریه برایم مقدر است
اما تو مرد باش و به این اشک ها نخند...
#سمانه_خلف_زاده
همه كس نصيب خود را بَرَد از زكات حُسنت
به من فقير و مسكين غمِ بى حساب دادى
#فيض_كاشانى
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
#حافظ
هر شب یکی به پنجره ام سنگ می زند
تنها منم که با خبرم کار، کار توست
#مجتبی_سپید
ر پای تو سجده میکند جامِ شراب
چشمان تو مست میکند الکل را!
#م_باران
زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
که عهد، عهد غم است و زمان، زمان سكوت
#شهریار
تَک بِیت های بی نَظیرِ مَرا دید و دَم نَزَد؛
تَنها دَلیلِ مَنطِقی اَش هَم سُکوت بود...!!
#مهدی_آسترکی
حاصل یک عمر
در یک لحظه ویران می شود
مثل سیل سرکشی
خانه براندازی نکن
#عظيمى_مهر
دوستت دارم
و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی
دوستت دارم
و هراسانم دقایقی بگذرند،
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخن ات شعر است
خاموشی ات شعر
و عشقت
آذرخشی میان رگ هایم
چونان سرنوشت.
#نزارقبانی
کاش برسد روزی که
راننده اتوبوسها در ترافیک
برای مسافران ویالن بزنند
شاطرها
هنگام چانه گرفتن
با یک آهنگ بندری ریتم بگیرند
و دیکتاتورها
به سیاره دیگری بروند و
ما را به حال خودمان بگذارند
شاید آن روز
من هم از نوشتن دست بردارم
با یک دماغ گنده قرمز
وسط میدان شهر
برایت پانتومیم اجرا کنم...
#مهدی_باجلان