داستان کوتاه رز آبی
چهار نفر از اعضاء خانواده قرار بود به مهمانی به منزل ما بیایند.همسرم سخت مشغول تهیّه و تدارک بود.
پیشنهاد کردم به سوپرمارکت بروم و بعضی اقلامی را که لازم بود بگیرم، مثل لامپ، حوله کاغذی، کیسه زباله، مواد شوینده و امثال آن. از خانه بیرون رفتم.
داخل مغازه از این سو به آن سو شتابان رفتم و آنچه می خواستم برداشتم و به طرف صندوق رفتم تا بهای آنها را بپردازم.
برچسب های سایت: سایت تفریحی/ ترفند-.html" title="فان ام سی" target="_blank">فان ام سی/ورزشی/ورزشی/اجتماعی/اخبار/خبر گذاری/دانلود/برنامه اندروید/جاوا
فیلم های جالب/کلیپ خنده دار/ اینترنت/آموزش برنامه نویسی/شعر های باحال/بازی موبایل/روزنامه اینترنتی/سید محسن جلالی/اسلامشهر/چقوش/
عکس نوشته های طنز و خنده دار (14) 
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (55) 
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (52) 
اس ام اس تبریک تولد به برادر 
جملکس های طنز و خنده دار 
جملکس های آموزنده و موفقیت جدید
جوک های بامزه تلگرامی 2018 
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (60)
جوک های جدید و خنده دار (37)
اس ام اس های عاشقانه و زیبا (42)
اس ام اس صبح بخیر گفتن (7)
اس ام اس های فلسفی (سری 34)
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (59)
عکس نوشته های طنز و خنده دار (15)
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (58)
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (57)
اس ام اس های عاشقانه و زیبا (41)
تاریخچه نقاشی
دانلود آهنگ جدید و بسیــــار زیبای امیر جاهد به نام یاد تو